جدول جو
جدول جو

معنی باغ حاجی - جستجوی لغت در جدول جو

باغ حاجی
(غِ)
باغی بوده است به اصفهان که ساختمان مسجدی به همین نام در حدود سال 1033 هجری قمری در آنجا انجام گرفته است. (از آثار ایران ج 2 ص 134). کتیبۀ ذیل از زمان شاه عباس اول بر آن مسجد خوانده میشود: فی ایام خلافه السلطان الاکرم و الخاقان الاعدل الاعظم مالک رقاب الامم مولی ملوک العرب و العجم ابوالمظفر شاه عباس الحسینی الصفوی بهادرخان خلدالله ظله بتوفیقات ملک سبحانی بنا کرد این مسجد از توفیق آثار خواجه روح الله ابن نورالله فراهانی در سنۀ هزاروسی وسه، کتبه محمد منیر بن اخی. (آثار ایران ج 2 ص 94)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ جِ)
باغی بوده است به یزد. مؤلف تاریخ جدید یزد مینویسد: امیر یسودر متوجه یزد شد و چون به یزد آمد در باغ حاجبی که اکنون مقابر مسلمین است نزول کرد و آن باغی مشجر بود و در میان باغ کوشکی بود معمور. و آن باغ حاجب عزالدین لنگر ساخت و بباغ حاجبی مشهور بود. (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 65). یسودر، خارج شهر به باغ حاجبی که امروز مقابر مسلمین است فرود آمد... در زمان اتابکیان از آن روز که اتابک یوسف شاه یسودر را در آن باغ بکشت و بگذاشت و برفت آن باغ خراب شد و قصر و درخت همه ناچیز شد و آن همچنان خراب بود. در زمان بنی مظفر، شاه حسین بن مظفر برادر شاه یحیی آن را معمور کرد و بحالت زرع آورد و درگاه عالی بر در باغ نهاد، چون او وفات کرد و ترکۀ او قسمت کردند این باغ به دختر او رسید. ملکۀ مرحوم خواند سلطان آنرا وقف کرد بر مؤمنین و مؤمنات و این وقف در سال اربع و عشرین و ثمان ماءه (824 هجری قمری) بود. (از تاریخ جعفری یزد چ افشار ص 26 و 133 و 134)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
دهی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی جنوب خاوری سارودئیه به جیرفت واقع است و8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بحرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، که در 42 هزارگزی جنوب باختری ساردوئیه و 20 هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه واقع است. و 28 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نگاهداری باغ
لغت نامه دهخدا
نام محلی از رستاق طبرش (تفرش) (قم. (تاریخ قم ص 119)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز که در شهرستان اهواز واقع شده است. و دارای 170 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان زیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان، 27هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 2 هزارگزی راه مالرو جاکین - زید آباد، سکنه 10 تن، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان شیراز و ابراهیم آباد در 32 هزارگزی شیراز
لغت نامه دهخدا
امیر باباحاجی امیرباباحاجی ولد امیر شیخ محمد عراقی، به وفور شجاعت وجلادت از امثال و اقران ممتاز و مستثنی بوده و در زمان میرزا عمر، پدرش را امیر جهانشاه جاکو کشته بود واو بقصاص پدر امیر جهان شاه را به قتل رسانیده و در زمان استیلاء امیر قرایوسف میان او و تراکمه چندین مخالفات و محاربات بوقوع انجامیده و بالاخره خود نزد امیر قرایوسف رفته و به ایالت ولایت کاورود و عنایات دیگر سرافراز گشته بناء علی هذا در این ولا که ماهچۀ اعلام خاقان گردون غلام پرتو وصول بر قشلاق قراباغ انداخت امیر باباحاجی وهم کرده برادر خود را با تحف لایقه بآستان خلافت آشیان ارسال نمود و بنفس خویش پای در دامان تمکن و وقار کشید و این معنی بر خاطر خاقان ستوده مآثر گران آمده میرزا بایسنقر به یورش کاورود مأمور گردید و در قلب شتا که مقلوب آن مقبول پیر و برنا بود با جنود ظفردرود بظاهر قلعۀ کاورود که موضع تحصن باباحاجی بود شتافت و ایلچی سخندان نزد او فرستاد و سخنان تلطف آمیز و کلمات عنایت انگیز پیغام داد و از وخامت عاقبت مخالفت تحذیر نمود و امیر باباحاجی چاره منحصر در موافقت دانسته به اقدام نیاز از قلعه بیرون خرامید و شاهزاده درباره او به اضعاف آنچه وعده کرده بود انعام و احسان فرمود و امیر باباحاجی در رکاب سعادت انتساب شاهزادۀ کامیاب متوجه اردوی همایون گشت و در شانزدهم ذی حجه به مقصد رسیده به عواطف حضرت خاقان سعید مفتخر و سرافراز گردید و در سلک سایر امراء عظام انتظام یافت، (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 608)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان طبس بخش در میان شهرستان بیرجند که در 57 هزارگزی خاور در میان واقع شده جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد، چاه آب شیرین دارد که در فصل بهار مالدارها از آن آب استفاده میکنند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
از باغهای عصر صفوی متصل به ضلع شرقی باغ چهلستون اصفهان که فعلا محل ادارۀ ژاندارمری اصفهان است. (از ج 3 گزارشهای باستانشناسی ص 375). این باغ درقدیم سی هزارگز وسعت داشته است. (همان کتاب ص 205)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
قریه ای است پنج فرسنگی مشرق برازجان. (از فارس نامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است جزء دهستان گیلکان بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 21 هزارگزی خاور برازجان در دامنۀ جنوب باختری کوه گیسکان در جلگه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 381 سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و مرکبات و بادام و گردو و شغل مردمش زراعت و قالی و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا